با سلام خدمت همه ی دوستان،به نظر شما راه رسیدن به آرامش چیست؟
لطفا با درج نظر خود ،ما را در تهیه فایل راه های رسیدن به آرامش در عصر تنش یاری کنید.
ممنون
با سلام خدمت همه ی دوستان،به نظر شما راه رسیدن به آرامش چیست؟
لطفا با درج نظر خود ،ما را در تهیه فایل راه های رسیدن به آرامش در عصر تنش یاری کنید.
ممنون
اسلام مرد را قوام و زن را ریحان میداند. این نه جسارت به زن است نه جسارت به مرد. نه نادیده گرفتن حق زن است نه نادیده گرفتن حق مرد؛ بلکه درست دیدن طبیعت آنهاست. ترازوی آنها هم اتفاقا برابر است؛ یعنی وقتی جنس لطیف و زیبا و عامل آرامش و آرایش معنوی محیط زندگی را در یک کفه میگذاریم، و این جنس مدیریت و کارکرد و محل اتکا بودن و تکیهگاه بودن برای زن را هم در کفهی دیگر ترازو میگذاریم، این دو کفه با هم برابر میشود. نه آن بر این ترجیح دارد و نه این بر آن.
پس از استقبال فراوان از ترجمه دعای کمیل به زبان انگلیسی این بار برآن شدیم تا ترجمه ی زیارت جامعه کبیره را که سرشار از معرفت نسبت به مقام امامت و ولایت است را قرار دهیم.
جهت دانلود فایل کم حجم PDF به ادامه مطلب بروید.
فهرست مطالب
- هنر باید متعالی باشد ( هنر و هنرمنددر بیان رهبر معظم انقلاب – سید علی خامنه ای )
- اظهارات امام خمینی ( ره ) درباره موسیقی
- پاسخ امام خمینی (ره ) به دو استفتاء
- اظهارات آیت الله العظمی خامنه ای درباره موسیقی
- سخنان آیت الله دکتر بهشتی درباره موسیقی
- مجوز ورود سازهای ایرانی و خارجی
- مجوز امکان فروش تولیدات آموزشی و هنری هنرستان ها
- احکام موسیقی
- استفتائات هنر ، موسیقی
هنوزشوق توبارانی از غزل دارد/نسیم؛یک سبد آیینه دربغل دارد
خوشابه حالی خیالی که درحرم ماندست/وهرچه خاطره دارد از آن محل دارد
به یاد چایی شیرین کربلائی ها/لبم حلاوت احلی من العسل دارد
چه ساختارقشنگی شکسته است خدا/درون قالب شش گوشه یک عزل دارد
بگوچه شد که من اینقدر دوستت دارم/بگومحبت ما ریشه درازل دارد
غلامتان به من آموخت درمیانه ی خون/که روسیاهی ما نیز راه حل دارد
(سیدحمید رضا برقعی)
با اشک هاش دفتر خود را نمور کرد
در خود تمام مرثیه ها را مرور کرد
ذهنش ز روضه ها ی مجسم عبور کرد
شاعر بساط سینه زدن را که جور کرد
احساس کرد از همه عالم جدا شده است
در بیت هاش مجلس ماتم به پا شده است
در اوج روضه خوب دلش را که غم گرفت
وقتی که میز و دفتر و خودکار دم گرفت
وقتش رسیده بود به دستش قلم گرفت
مثل همیشه رخصتی از مُحتشم گرفت
باز این چه شورش است که در جان واژه ها ست
شاعر شکست خورده طوفان واژه هاست
هنگامی که حضرت زینب علیها السّلام بدن امام حسین علیه السّلام را آغشته به خون و به خاک افتاده دید جامه صبر را برافکند و سراسیمه، چون کوهی استوار که فرو ریزد از بالای محمل بر بدن امام حسین علیه السّلام افتاد.
و گفت: ای نور دیده ام، ای برادرم حسین! و ای امید و آرزویم و ای سنگ عقیق به هم پیوسته ام! چرا هر چقدر شما را می خوانم پاسخ نمی دهی؟ و حال آن که قبلا به هیچ وجه از من رویگردان نبودی؟
راوی می گوید: به خدا سوگند من آن لحظه دردناک را فراموش نخواهم کرد که زینب دختر علی علیه السّلام با صدای اندوهگین و دلی داغدار و شکسته بر جسد برادر خویش فریاد بر می آورد و چنین می گفت:
جهت مشاهده پوستر به ادامه مطلب بروید...
چون روز پنجشنبه نهم محرم الحرام رسید شمر ملعون با نامه ابن زیاد لعین در امر قتل امام علیه السلام به کربلا وارد شد و آن نامه را به ابن سعد نمود، چون آن پلید از مضمون نامه آگه گردید خطاب کرد به شمر و گفت مالک وَیْلَکَ خداوند ترا از آبادانیها دور افکند و زشت کند چیزی را که تو آوردهای، سوگند با خدای چنان گمان میکنم که تو بازداشتی ابن زیاد را از آنچه من بدو نوشتم و فاسد کردی امری را که اصلاح آن را امید میداشتم والله حسین آنکس نیست که تسلیم شود و دست بیعت به یزید دهد چه جان پدرش علی مرتضی در پهلوهای او جا دارد، شمر گفت اکنون با امر امیر چه خواهی کرد؟ یا فرمان او بپذیر و با دشمن او طریق مبارزت گیر و اگرنه دست از عمل بازدار و امر لشکر را با من گذار، عمر سعد گفت لا وَلا کَرامَهَ لَکَ من اینکار را انجام خواهم داد تو همچنان سرهنگ پیادگان باش و من امیر لشکرم، این بگفت و در تهیه قتال با جناب سیدالشهداء علیه السلام شد.
بسته از خون دلم راهِ تماشا شده است
تشنگیِّ لبِ تو حیرت دریا شده است
مادرت امّ بنین نیست اگر بر سر ِ تو
همه یِ دشت پُر از گریه یِ زهرا شده است
1. "خوارزمی" در مقتل الحسین و "خیابانی" در وقایع الایام نوشته اند که در روز هشتم محرم امام حسین علیهالسلام و اصحابش از تشنگی سخت آزرده خاطر شده بودند؛ بنابراین امام علیه السلام کلنگی برداشت و در پشت خیمهها به فاصله نوزده گام به طرف قبله، زمین را کَند، آبی گوارا بیرون آمد و همه نوشیدند و مشکها را پر کردند، سپس آن آب ناپدید شد و دیگر نشانی از آن دیده نشد. هنگامی که خبر این ماجرا به عبیداللّه بن زیاد رسید، پیکی نزد عمر بن سعد فرستاد که: به من خبر رسیده است که حسین چاه میکَند و آب بدست میآورد. به محض اینکه این نامه به تو رسید، بیش از پیش مراقبت کن که دست آنها به آب نرسد و کار را بر حسین علیه السلام و یارانش سخت بگیر. عمر بن سعد دستور وی را عمل نمود.
ناگهان قلب حرم وا شد و یک مرد جوان
مثل تیری که رها می شود از دست کمان
خسته از ماندن و آماده رفتن شده بود
بعد یک عمر رها از قفس تن شده بود