نمیدونم برای چی اومدم توی این دنیا؟
اصلا من قبل از اینکه بیام توی این دنیا کجا بودم؟
در آینده و بعد از مرگ کجا میخوام برم؟
چرا خدا ما رو آفرید و هدف از خلقت چیست؟
نمیدونم برای چی اومدم توی این دنیا؟
اصلا من قبل از اینکه بیام توی این دنیا کجا بودم؟
در آینده و بعد از مرگ کجا میخوام برم؟
چرا خدا ما رو آفرید و هدف از خلقت چیست؟
سلام
تا حالا شده با خودتون فکر کنید که بهترین رنگ عالم چه رنگیست؟
سبز!!!!!
قرمز!!!!
آبی!!!!
سفید!!!!
هر کدوم از رنگ هایی که در طبیعت وجود داره در جای خودش قشنگ و زیباست اما بهترین رنگ رو باید از بهترین نقاش عالم پرسید،بله همون که همه ی زیبایی های این عالم رو کشیده!!!
خداوند عالم در کتاب مقدس قرآن می فرماید:"صبغة الله و ما أحسن من الله صبغة"
آری،زیباترین و بهترین رنگ عالم رنگ خداست...
پس بیایم به زندگیمون رنگ خدایی بدیم تا بهترین باشیم.
یا حق
در این نوشتار به مرور گلچینی از سخنان رهبر فرزانه انقلاب راجع به واقعه 18 تیر میپردازیم، بدان امید که تذکری برای جامعه دانشگاهی و نیز متولّیان و مسئولین وزراتخانههای فرهنگ و ارشاد و نیز علوم، تحقیقات و فناوری کشور باشد.
حضرت امام خامنهای(مدّظلهالعالی)، پس از وقوع این حادثه در دیدار جمعى از دانشجویان و اقشار مختلف مردم در روز 21 تیرماه 1378 طی سخنانی بسیار مهم به نکوهش اقدام نیروی انتظامی، لزوم برخورد با متخلّفان در نظام اسلامی، تأکید بر تحقیق در چرایی ایجاد حادثه، درخواست از جامعه دانشگاهی برای دقّت بیشتر در شناخت دشمن و دسیسههای آن پرداختند که ذیلاً گوشههایی از آن فرمایشات، تقدیم مخاطبان گرامی میشود:
«پیامک شهادت امام موسی کاظم(ع)»
ابو الحسن موسى بن جعفر(ع)، امام هفتم از ائمه اثنى عشر علیهم السلام و نهمین معصوم از چهارده معصوم(ع) است . آن حضرت در ابواء(منزلى میان مکه و مدینه) در روز یکشنبه هفتم صفر سال 128 یا 129 ه.ق. متولد شد. به جهت کثرت زهد و عبادتش معروف به العبد الصالح و به جهت حلم و فرو خوردن خشم و صبر بر مشقات و آلام زمانه مشهور به الکاظم گردید.
رهبر معظم انقلاب به عنوان سکان دار این انقلاب و شخصیتی که برخاسته از حوزه علمیه است همیشه نسبت به وظیفه حوزه علمیه و تعامل آن با نظام تأکید نموده و نسبت به جدایی و بی تفاوتی حوزه های علمیه نسبت به نظام هشدار دادهاند.
این سخنان در سیام مردادماه سال ۱۳۸۳ و پس از مراسم روضهخوانی به مناسبت شهادت حضرت امام علی النقی علیهالسلام بیان شده است.
نوصیه های آیت الله قاضی به شاگردان در مورد ورود به ماه رجب و شعبان و رمضان
اصل این دستور را حضرت آیة الله سید محمدحسین حسینی طهرانی (ره)، در سال آخر عمر شریف و با برکت خود در یکی از جلسات برای خواصّ أصحاب خودشان از روی نسخۀ خطّی آیة الحقّ مرحوم آیة الله حاج میزا علی قاضی طباطبائی بیان فرموده، به عمل و مداومت آن تأکید نمودند و مخصوصاً به طلّابی که با حضرتش مأنوس بودند، أمر کردند آنرا در دفتر خود ثبت نمایند:
جنگ نرم و عملیات روانی – رهبر معظم انقلاب در همین خصوص فرموده اند: «در تهاجم فرهنگى، ملتى را که تحت تهاجم قرار گرفته است باید به بیمارى که افتاده و خودش کارى نمىتواند بکند، تشبیه کنیم. آن وقت دشمن، آمپولى به او تزریق مىکند و معلوم است آمپولى که دشمن تزریق کند، چیست! این، فرق دارد با آن درمانى که خود شما بروید و آن را با میل انتخاب کنید. این، تهاجم فرهنگى است.»
این تنها یکی از نمادهای شیطان پرستی به کار رفته شده در مجتمع تجاری وصال مشهد است...مسئولین به هوش باشید...
با سلام خدمت همه ی دوستان و مخاطبان این بلاگ
با عرض معذرت به خاطر تاخیر چند هفتگی که در کار بلاگ پیش اومد....البته نگران نشید...خیر بود خیلی هم خیر بود...
إنشالله از امروز با قوت مضاعف کار را ادامه خواهیم داد...
به امبد روزهای پر از شور و نشاط همراه با یاد محبوب ازلی و ابدی...
گویند که عاشقان کشته گان معشوقند و برنیاید ز کشتگان آوا اما مگر می شود از لحظه ی وصال چیزی نگفت، لحظه ای که بر در و دیوار خانه یار بوسه زدم و دستانم را به طلب در آغوش کشیدنش دراز کردم اما نمی دانم چرا دلبر بازوانم را محکم گرفته بود و رها نمی کرد و با حسرتی خاص به آنها می نگریست گویا این ماجرا ریشه در گدشته دارد، با اینکه خودش دست نداشت ولی مطمئنم از برای دستان بریده خودش حسرت نمی خورد زیرا که به جای انها دو بال زیبا داشت ،گویا این ماجرا ریشه دارتر است،از یکی از گدایان کویش علت چشمان پر حسرتش را پرسیدم،در جواب اشک ریخت و گفت: مادر...
اما دستان من کجا و ناله های مادر مادر کجا؟
نه،دلبر با دستان من کار دیگری دارد،رهگذری گفت: شرمنده چشمان در انتظار طفل شیرخوار و دختر سه سال است...
اما مگر تیر سه شعبه و تازیانه ها آن طفل و دخترک سه ساله را سیراب نکردند که او هنوز باید نگران تشنگی آنها باشد؟
نه،حسرت او از چیز دیگری است،دل سوخته ای گفت حسرت او به حال ما و به حال دستانمان است ،زیرا که اهل این خانه با همه ی مصیبت هایشان در آخر ندای:فزت و رب الکعبه و ما رایت الا جمیلا سر دادند و رفتند،آری این حسرت ها به حال ما مدعیان است ،که ای دستان در طلب یار، کجا بودبد لحظه ای که مادرم را می زدند و کجا بودید روری که دستان پدرم را بستند و کجا بودید آن هنگامی که اربابم شما را به یاری می طلبیدو کجا بودید روزی که خواهرم را با دستان بسته در میان نامحرمان می چرخاندند؟
این دست ها خیلی دیر به سوی ما آمده است، بروید و دستانات را هم برای خودتان نگه دارید،نکند دوباره دست به قلم ببرید و آخرین محبوب الهی را به سوی کوی خود بخوانید که شرمندگی حسین شما را کافیست که تا ابد بسوزید و اشک بریزید...
اما نه... من این همه راه را برای شنیدن این حرف ها نیامده ام...
من به امیدی به اینجا آمده ام...
ادامه دارد...
یادش بخیر انگار همین دیروز بود که سید احمد آقای موید اومد و بهم گفت برنامه سفر به کربلا رو دارن،و یادم نمیره که منم که عاشق زیارت بودم سریع گفتم اسم من رو هم بنویس با اینکه می دونستم یک قرون پول هم تو جیببم ندارم ولی گفتم اگه حضرت بخوان می شه و شد...
و یادش بخیر چه لحظات خوبی بود روزهایی که داشتیم آماده سفر می شدیم و من گیج می زدم و نمی دونستم کجا دارم میرم ...
تموم طول سفر از راه آهن مشهد تا قم و حرم حضرت معصومه(سلام الله علیها) و از قم تا مرز مهران و از مرز تا غروب کربلا من همچنان در حیرت و گیجی بودم که وحید می فهمی داری کجا میری؟ می فهمی پیش کی اومدی؟ می فهمی این سرزمین چه سرزمینیه یا نه؟
اما امان از لحظه ی دیدار ....
وقتی برای اولین بار چشمم به گنبد آقا ابالفضل افتاد و اولین اشک های کربلایی را بر روی گونه هایم حس کردم و چه اشک های داغی بود گویی به جای چشم از جگرم می جوشید و به گونه ام می ریخت....
به دم در حرم حضرت عباس که رسیدم پاهایم شل شد و به خاک افتادم نمی دانم چه قدر بر در خانه ی حضرت نشستم ولی می دانم خیلی طول نکشید و حضرت ما شاگردان مکتب رضوی را سریع به محضرشان پذیرفتند...
داخل حرم که شدم بوی عطر و خنکی هوا و کلمن های پر از آب سرد دوباره چشمه دلم را به جوشش انداخت و کویر رخم را نمناک کرد، آخه به یاد نهر فرات و تشنگی ارباب و شرمندگی سقا افتادم....
واینک در روبه روی ضریح ماه هاشمی نسب بودم واین سیل اشک بود که من را به سوی دریای تشنه لب می برد....
ادامه دارد....
اصلا حسین جنس غمش فرق میکند
این راه عشق، پیچ و خمش فرق میکند!
اینجا گدا همیشه طلبکار میشود
اینجا که آمدی کرمش فرق میکند!
إلهی أسئلک حبّک و حبّ من یُحبّکَ و حُبَّ کُلّ عملٍ یوصلنی إلی قربِکَ(مناجات المحبّین)
به نام نامی سر، بسمه تعالی سر
بلند مرتبه پیکر، بلندبالا سر
فقط به تربت اعلی، سجده خواهم کرد
که بندهی تو نخواهد گذاشت، هرجا سر
قسم به معنی لا یمکن الفرار از عشق
که پر شده است جهان، از حسین سرتاسر
این سه سالگی اوست که در ویرانهای کنار کاخ سبز، به اهتزاز درآمده و مکر خاندان ابوسفیان را به زانو درآورده است
* * * * * * * * * *
پدر آمد دل شب گوشه ویرانه به خوابم ریخت از دیده بسی بر ورق چهره گلابم گفت رویت ز چه نیلی شده زهرای سه ساله مگر از باغ فدک بوده به دست تو قباله
گنجشک پر، جبریل پر، بابا... سه نقطه...
من پر، تو پر، هرکس شبیه ما... سه نقطه...
عمه..، نه عمه بالهایش پر ندارد
حالا بماند در خرابه تا...سه نقطه...
این محو یکدیگر شدن در این خرابه
یا اینکه ما را می پراند یا...سه نقطه...
اصلاً چرا من خواستم پیشم بیایی
بابا شما که پا نداری تا...سه نقطه...
یادت می آید روزهای در مدینه
دو گوشواره داشتم، حالا...سه نقطه...
وقتی لبت را زیر پای چوب دیدم
می خواستم کاری کنم امّـا...سه نقطه...
انگشت خود را جمع کرد و ناگهان گفت
انگشت پر، انگشتر بابا...سه نقطه...
علی اکبر لطیفیان
لطفا به آمار های زیر توجه کنید:
*سالانه حداقل یک میلیون نفر در سراسر دنیا خودکشی میکنند، یعنی در هر ۴۰ ثانیه، یک نفر. به نقل از خبرگزاری فرانسه، طبق مقالهای که در مجله انگلیسی زبان لانست به چاپ رسیده است این آمار از سوی سازمان جهانی بهداشت تایید شده است. خودکشی دهمین دلیل مرگ است و ۵/۱ درصد مرگهای جهان را به خود اختصاص داده است.خودکشی به تنهایی در چین علت ۳۰ درصد فوتهاست اما به نقل از سازمان جهانی بهداشت، شوروی سابق نیز همرتبه چین قرار دارد و پس از آن میتوان به لیتوانی، استونی، بلاروس و روسیه اشاره کرد. در این کشورها سالانه از هر ۱۰۰هزار نفر ۴۵ نفر خودکشی میکنند. در اروپا نیز میزان خودکشی به ویژه در کشورهای شمالی بالاست اما در کشورهای اروپایی مدیترانه و آمریکای جنوبی و آسیا و به ویژه کشورهای مسلمان میزان خودکشی بسیار پایین است.
چون زخم های روی تنت گریه ام گرفت
از پـیــرهـن نــداشـتـنـت گریه ام گرفت
بـا دیـده هـای سـرخِ جگـر مثـل مـادرم
هنگام دست وپا زدنت گـریـه ام گـرفت
جـایـی بـرای بـوسـه بــرادر نـیـافــتم
از نیـزه هـای در بـدنت گـریه ام گـرفت
تا دیـدم آن سـواره ولـگـرد نـیـزه دار
بــر تـن نـمـوده پـیـرهنت گریه ام گرفت
وقـتـی شنـیـدم از پسـرت ای امام اشک
یـک بـوریـا شـده کـفـنـت گریه ام گرفت
وحید قاسمی
عصری که امروز در آن قرار داریم را به عصر ارتباطات می شناسند،عصری که به قول امروزی ها عصر انفجار اطلاعات است،امروزه با گسترش فناوری و به وجود آمدن انواع وسایل ارتباطی به راحتی می توان با هرجای دنیا به راحتی در ارتباط بود و به تبادل اطلاعات پرداخت. در عصر حاضر اینترنت به عنوان یکی از مهمترین اختراعات بشر نقش بسزایی را در رونق بخشی به بازار نقل و انتقال اطلاعات بخشیده است و در کنار آن گسترش وسایل ارتباط جمعی همچون شبکه های ماهواره ای،روزنامه ها و مجلات گوناگون نیز موجب شده است که این دورانی که در آن هستیم به عصر ارتباطات مشهور شود و باید به این عصر این ویژگی را هم اضافه کرد که آسان شدن و گسترش ارتباطات تنها در حوزه ی IT و رسانه نبوده است بلکه در حوزه حمل و نقل هم بشر به رشد چشم گیری دست یافته است،آنچنان که با ساخت راه ها و پل های فراوان و انواع وسایل نقلیه توانسته است زمین و دریا و آسمان را در تسخیر خود در بیاورد و تا آنجا پیش برود که به فکر تسخیر فضا و سایر کرات آسمانی بیفتد،اما......